محمد یاراحمدی

رفیق من سنگ صبور غم هام به دیدنم بیا که خیلی تنهام

محمد یاراحمدی

رفیق من سنگ صبور غم هام به دیدنم بیا که خیلی تنهام

 

 جسارت میخواهد نزدیک شدن به افکار دختری که روزها

مردانه با زندگی میجنگد

اما شب ها بالشش از هق هق های دخترانه خیس است....!

 

./././././././././././././././././././././././././././././././././.

..........................................................................

 

 

 
مامان ؟! 

لحاف من صورتی بود ، چرا سفید شده ؟؟ !!

بالشم مثل پنبه بود ، چرا مثل سنگ شده ؟؟ !!! 

بابا ؟!

  تو که میدونستی از تاریکی میترسم .. چرا لامپو روشن نکردی ؟

مگه داره بارون میاد .. !!!؟؟ چرا همه جا بوی خاک میده ؟؟

من که دیروز حموم بودم ... چرا منو شستن ؟ !

عشـقم .. ؟!!!

چرا گریه میکنی؟؟!

..:: آروم باش ::..

مگه وقتی زنده بودم ارزشمو فهمیدید ؟؟

 

 

 

 

ﻣـــــﻦ 

ﻧﻪ ﯾـــــﮏ ﻓــــﺎﺣﺸــه ام 

ﻧﻪ ﯾـــــﮏ ﻣﺬﻫـــــﺒﯽ ﺑــﺎﮐـــﺮﻩ

ﻧﻪ ﯾــــﮏ ﺳﻨــﮓ

ﻧﻪ ﯾـــﮏ ﻓﺮﺷﺘـــه ﺁﺳﻤــﺎنی

ﺑــﺮﺍﯼ ﺭﺳﯿــــــﺪﻥ ﺑﻪ ﻣـــﻦ ﻧــﻪ ﻟــﺎﺯﻣـ ﺍﺳــﺖ پول ﺑﺪﻫــــﯽ

ﻧﻪ ﺳــﻮﺍﺭ ﺑـــــــﻨﺰ ﺷــــﻮﯼ

ﻧـــﻪ ﻣــــﺜﻞ ﻗﻬـــــﺮﻣﺎﻥ ﺩﺍﺳــﺘﺎﻥ ﻫــﺎ ﺭﻓــﺘﺎﺭ ﮐﻨـــــﯽ

ﺗـــــﻨﻬﺎ ﮐــاﻓﯿـــﺴﺖ ﺧـــﻮﺩﺕ ﺑــــﺎﺷﯽ

ﺍﮔــــــﺮ ﺗﻮ ﺑﻪ من و ﻫم ﺟﻨساﻥ ﻣــﻦ ﻣــیـــﮕﻮﯾـــﯽ ﺁﻫـــﻦ ﭘــﺮﺳﺖ

ﺍﻧـــــﮕﺸﺖ ﺷﻤــﺎﺭ ﻧﯿﺴﺘـــﻨﺪ مردان ﺍﻧـــﺪﺍم پرست
 


ایــن روزهــا دلــم اصــرار دارد 
 
فــریــاد بــزنــد؛ 
 
امــا 
 
مــن جــلوی دهــانــش را می گــیــرم 
 
وقــتــی مــی دانــم کــســی تــمــایــلـی بــه شــنــیــدن صــدایــش نــدارد 
 
ایــن روزهــا مــــن
 
خدای سکوت شده ام؛ 
 
 
خــفــقــان گــرفــتــه ام تــا آرامــش اهــالــی دنــیــا، 
 
خــــط خــــطــی نــشــــود . . .!!!
 

خدایا…
آسمانت چه مزه ایست؟
من تا به حال فقط زمین خورده ام !

خدایا… آسمانت چه مزه ایست؟

من تا به حال فقط زمین خورده ام !

 
 

بـا جنگل ، دریا و کوه , میتوان بهتریـن لحظات دو نفـره را ساخت ,
اما برای یک تنها , فقط گم شدن و غرق شدن و سقوط …

 

این روزها… انسان ها تنهایی ات را پر نمیکنند..

 

فقط خلوتت را میشکنند…

 
 

 

درد یک پنجره را پنجره ها میفهمند ..
معنی کور شدن را گره ها میفهمند ..
….

 
تاریخ را کنار بگذار ! جغرافیا مهم تر استــــــ ! تو کجایی ؟!
 
 

 

برای چشمانم
نماز باران بخوان…
بغض کرده…
ابریست… 
اما نمیبارد…

 

چه انرژی عظیمی میخواهد کنترل اولین قطره اشک برای نچکیدن!!!

 

 

 
 
اه باران ..
 
 
سیگارم را خاموش کردی !
 
آن موقع که برای قدم زدن میخواستمت نیامدی
 
حالا برای داغون کردنم برای چه آمدی . .
 
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۲ ۲۰ تیر ۹۳ ، ۱۸:۰۲
محمد یاراحمدی

          

 

 


                    

 

 ببین منو؟ من اومدم تک وتنها این بالای شهر...

جایی که من نشستم ، برای اولین بار تو منو آوردی اینجا 

والا من کجا و این شهر کجا ؟

جات خالی نیست همه هستن .

پاکت سیگارم .... قرص هایم ..

    اشک و آه و بغض 

که همه اینا بعد از با تو بودن نصیبم شد .

 

یه  نسیم خنک داره میوزه توی شهر غربت و بی در وپیکر تهرون ...

 

حالا دارم این جا،  مینویسم فقط برای رهایی خودم از اشتباهاتم 

که تو باعث همه اشتباهاتم شدی 

نمیدونم شایدم تقصیر دلم بود که یهو عاشق شد 

عاشق تو نه عاشق حرفای قشنگ تو...

 

همین الان یاد شعر رفیقم توی مدرسه افتادم

 

که توی صفحه اول کتابم نوشته بود  :

 

از چرخش روزگار دگر سیر شدم        از روز و شبم خسته و دلگیر شدم 

مرگ هم نمیگیرد سراغی از ما         به خیالش جوانم ، به خداپیر شدم 

 

وقتی اینو  نوشت گفتم چه نامید 

حالا میفهمم چه میکشید که حتی به امتحانات ثلث دوم

هم درس خواندنش طول نکشید و

ترک تحصیل کرد .

به من گفت : سخت ترین کار دنیا اینکه به دیگران دقیقا بگی چه مرگته..

درکش نکردم تا اینکه به سرم آمد.

 

برایت مینویسم که مرا آوردی توی این شهر ...

با آمدنت به این شهر فکرت و رفتارت مثل اینا شد 

منم به عشق تو که گفتی به خاطر من ... گفتم فقط به خاطر تو 

این کارها رو انجام میدم 

چه میدانستم این ور کوه باید برای ثروت ، حرام خورد.

و برای عشق خیانت کرد

و برای خوب دیده شدن باید دیگری رو بد نشون داد

وبرای عرش رسیدن خود  دیگری رو به فرش بکشانی ..

ترجیح میدم به پشت کوه ، آبادی ، برگردم 

و تنها دغدغه من سالم برگرداندن گوسفندهایم از دست گرگ باشد

تا اینکه خودم گرگ باشم ..

من رفتم ... 

برای همیشه .

تو هم که رفته بودی فقط این نوشته رو 

گذاشتم روی صندلی..

شاید این نسیم نامه به تو برسونه ...

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ تیر ۹۳ ، ۱۸:۰۱
محمد یاراحمدی

وقـتـــــــــــــــــــــــــی ؛

 

یه زن سیگار کشید یعنی دیگه  گریه جواب  نمیده ...

 

و وقتی مردی اشک ریخت  بدان کار از سیگار کشیدن گذشته . . .

 

 


 

 

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ تیر ۹۳ ، ۱۷:۵۹
محمد یاراحمدی

 

 

کاش فقط بودی ..وقتی که بغض گلویم را می گرفت ...

 

مرا در آغوش میگرفتی ...و می گفتی : 

 

ببینم چشماتو .. به خدا اگر گریه کنی .. می روم...

 

 

 

کاش میدانستی از روزی که " پایت " را از زندگی من پس کشیدی ...

 

زندگی من دیگر " پا "  نگرفت ..

 

 

 

کاش یکی بود و وقتی تو را می دید که گلویت ابر دارد و چشمانت باران ...

 

به جایی که بگوید : چی شده ؟ بگوید :

 

 

"سرت رو بذار روی شونم و گریه کن"

 

 

 

کاش روزی که گفتی منو تو به درد هم نمی خوریم..

 

می فهمیدی که من ، تو را برای دردهایم نمیخواستم.. 

 

 

 

کاش تو را آرزو نمی کردم هرگز ...

 

چون حقیقت آرزو تو ، " محال شدن"  بود...

 

 

 

کاش میگذاشتی دوست باقی می ماندیم ..

 

عشق همه چیز را خراب کرد ...

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ تیر ۹۳ ، ۱۷:۵۹
محمد یاراحمدی

رفتنت .......
 
نبودنت ........
 
نا مردیت ........
 
هیچ کدوم نه اذیتم کرد....
 
نه واسم سوال شد......
 
فقط یه بغض داره خفم میکنه......
 
چه جوری نگات کرد ..... که منو تنها گذاشتی؟؟
 
 
 
 
 
 
چقــدر باید بگذرد؟؟
 
تا مـن
 
در مـرور خـاطراتم
 
وقتی از کنار تــو رد می شوم.
 
تنـــم نلــرزد…..
 
بغضــم نگیــرد…..
 
 
 
 
 
از یــــک جــــایی بــــه بعــــد
 
دیگــــــه ....
 
 
نــــــه دســـــــت و پــــا مــــی زنــــی
 
 
نـــــه بــــال بــــال میــــزنــــی
 
نـــــه دل دل میــــــکنی
 
 نـــــــه داد و بیــــداد میــــــکنی
 
نــــــه گــــریــــه میـــــکنی
 
نـــــه مشتتـــــو میــــکوبی تــــو دیــــوار
 
نـــــــه ســــرتــــو مــــیزنی بــــه دیــــوار
 
نــــــــــه.....
 
 
از یــــــه جــــایــی بـــه بعـــد فقـــط سکـــوت میکنـــــی ..




نسل من نسلی است ....
 
که در معشوقه های خیالی 
 
پیر میشوند ....
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
دلـتـنـگـی...؟ حـاضـر √
 
تـنـهـایـی...؟ حـاضـر √
 
غـــم...؟ حـاضـر √
 
جــدایـی...؟ حـاضـر √
 
عــشـــق...؟
 
بـلـنـدتـر مـیـخـونـم، عـــشـــق...؟ غـایـــــــب × 
 
بـاز هـم نـیـامـده..؟
 
غــیــبـتـش خـیـلـی وقـتـه از حـدِ مـجـاز گـذشـتـه..
 
مـیـلـیـاردهـا ضـربـدر کـنـارِ اسـمِ زیـبـاش خـورده .. امـــّــا..
 
امــــّـــا ... نـمـیـشـه اِخــــراجــش کــــرد ...
 
 
 
 


 
 
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ تیر ۹۳ ، ۱۷:۵۷
محمد یاراحمدی


یادتونه ؟؟ مجموعه خاطرات بچه های دهه 60-70

 

 

ساعت 5 بعد از ظهر هر جا بودیم خودمونو می رسوندیم پای تلویزیون

و به آدمکی که راه می رفت و وانمود  میکرد که منتظر شروع شدن

برنامه کودک شبکه دو است ،   نگاه می کردیم ..

 

دستامون زیر چونه ، دراز کش . به بقیه میگفتیم ساکت باشید ...

 

 

 

یادش به خیر خانم خامنه و خانم رضایی چه لحن مهربونی داشتن 

 

یادش به خیر کارتون ها کدوم کارتون ها : 

 

محله برو بیا ،مدرسه موشها ،علی کوچولو ، مدرسه ام دیر شد ،

هوشیار وبیدار ، مسافرکوچولو ، موش کور ، هادی و هدی ،

تام و جری ؛ کار و اندیشه ، پت وت ، لولک وبولک ، الستون و ولستون ،

سایمون در سرزمین آرزوها ، پلنگ صورتی ، افسانه سه برادر ،

افسانه توشیشان ، مبصر چهار ساله کلا س،مار کوپولو ، شهر آجیلی ، پینوکیو ،

پسر شجاع ،هاج زنبور عسل ، زورو ، گوریل انگوری ،

گالیور ، مورچه خوار ، استاد بالتازار ، دختری به نام بل ،

خانواده دکتر ارنست ، مهاجران ، آنشرلی با موهای قرمز ،

خاله ریزه ، اسکیپی ، بچه های کوه آتشفشان ، سیلاس و اسبش طوفان ،

رامکال ، بل و سباستین ، نیک و نیکی ، دارکوب زبل ، خونه مادر بزرگ ،

چاق ولاغر ، بینوایان (کوزت ) بچه های آلپ ، حنا دختری در مزرعه ،

رابین هود ، 15 پسر ، سند باد ، پیلا پیلا ، کارگاه گچت ،

دهکده حیوانان ، بامزی ، معاون کلانتر ، زبل خان ، ای کیو سان ،

قصه های مجید ، با خانمان ، وروجک و استاد و نجار ،

بابا لنگ دراز ، ملوان زبل ، جیمبو ، می تی کومان ، کلاه قرمزی ،

فوتبالیست ها ، لوک خوش شانس ، دور دنیا در هشتاد روز و .............

 

خاطرات مشترک : یادتونه از اینا داشتیم :

 

خودکار بیک ، پاک کن جوهری ، تراش های سوسمار ی ،

کیف های رمزی دار ، هزارآفرین ، عشقمون کشیدن یه قلب بود

با یه تیر توی اون ، کارنامه های ثلث های اول تا سوم کابوس ما بود ،

یه دفتر صد برگ رو پایین هر صفحه یه چیزی میکشیدیم و یه دفعه اونو

ورق میزدیم و میگفتیم مامان .. مامان .. بیا کارتون درست کردم

ومادر مون ما رو میزد ، 

مار و پله و منج ، لی لی ، هفت سنگ .

 و بزنه بزنه  و اسم و فامیل ، چقدرعشق کارت داشتیم

و هورا کردن اونا ،  آتاری سه گا و دسته خلبانی ، فوتبال دستی ،

تلوزیون سیاه و سفید و رادیو قدیمی بابا بزرگ ،علا الدین داشتیم ،

به باتری میگفتیم قوه ، نوار کاست های رو باز میکردم

 و اونو پرت میدادیم بالا ی سیم های برق و آویزون میشدن،

کفش بلا و کفش ملی مد بود ، شامپو گلرنگ تک نفره داشتیم ،

بزرگترین آرزومون داشتن دوچرخه بود ، آدامس خروس نشان ،

عاشق نوشابه کانادا بودیم با کیک صد تومنی و پوست نازک کیک

که از خود کیک خوشمزه تر بود ،

، بیسکویت مادر میخوردیم ، ساندیس با عکس میمون ،

پفک تاز ه اومده بود ، یخمک ومسقتی ؛ آلا سکا و بستنی قیفی ،

سکه رو میذاشتیم پشت صفحه از این طرف ورق اونو

میکشیدیم ، پولای کاغذی نو ، 

 

و هزاران هزاران خاطره دیگر ....

 

الکی الکی بزرگ شدیم

پیر شدیم رفت ....



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ تیر ۹۳ ، ۱۳:۰۶
محمد یاراحمدی

 

  سلام . 

 چاکرم خوش آمدی رفیق ...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ تیر ۹۳ ، ۱۲:۴۵
محمد یاراحمدی